خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

خورشید

برای تو 49 (جشن شکوفه ها)

امروز جشن شکوفه ها در مدرسه خورشیدم برگزار شد و به خورشید خیلی خوش گذشت. تنها مشکلی که داشت این بود که  چرا ما نمیریم تا خورشید بره سر کلاس. دوست داشت تنهاش بزاریم و بریم تا تنهایی تو مدرسه باشه. آخر برنامه ها که دیگه باید می اومدیم خورشید رو به زور از مدرسه در آوردیم و به شرطی می اومد که بزارمش مهد. نمی دونم یعنی انقدر خونه جای وحشتناکیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! از همه مهمتر اینکه مامان و بابای عزیزتر از جونم که در تمام لحظه های به یاد ماندنی در کنار من و خورشید بوده و هستند، امروز هم در کنار ما بودند و در این روز با حضور مهربونش به ما بیشتر خوش گذشت. جشن شکوفه های مهرشادم هم امروز بود که حتما به اون هم خیلی خوش گذشته. ...
29 شهريور 1391

برای تو 48(حرفهای خوب)

خورشیدم: خاله(مربی مهد) میگه اگه من گاهی دعواتون می کنم و بهتون تذکر می دم برا اینه که شماها برام مهمید و دوستتون دارم و دلم می خواد به چیزهایی که بهتون میگم توجه کنید تا در آینده بتونید یه آدم مفید باشید مثلا یه نجار موفق یا یه دکتر موفق یا یه کارگر موفق یا یه مامان موفق، اما اگه به چیزهایی که بهتون می گم توجه نکنید ممکنه در آینده نون خشکی نمکی بشید. (عین جملات خورشید ولی دقیقا نمی دونست نون خشکی نمکی چیه) خورشیدم: مامان کار سخت تو دنیا وجود نداره و اگه بخوایم می تونیم همه کارها رو انجام بدیم. البته بعضی کارهای سخت عاقلانه نیست و نمیشه انجام داد مثل بلند کردن هواپیما مثلا با دستامون. اما همه کارهای سختی که از روی فکر باشه حتما آسونه. (...
28 شهريور 1391

برای تو 46 (خورشیدم کی انقدر بزرگ شدی؟)

دخترم 10 روز دیگه باید بره مدرسه تا دوره پیش دبستانی رو بگذرونه. باید لباس فرم بپوشه و با سرویس برگرده. باید به حرف مدیر و ناظم گوش بده و همه بچه ها ازش بزرگترند. باید پشت نیمکت بشینه و منتظر زنگ تفریح بمونه. من اینجا نشستم و خورشید توی مهد غرق بازی و شادیه و انقدر براش از خوبی مدرسه گفتم که کلا خوشحاله و من دارم از شدت هیجان و اضطراب می میرم.   ...
21 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد